من و تو ایم دو پژمرده گل میان کتاب ، من و تو ایم دو دلبسته از قدیم به هم ، شبیه یکدیگریم و چقدر دلگیر است ، شبیه بودن گلهای بی شمیم به هم ، من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم ، من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم ، بیا شویم چو خاکستری رها در باد ، من و تو را برساند مگر نسیم به هم
عشق تو …
کودتاییست در کیمیای تن
و شورشیست شجاع
بر نظم اشیا
و شوق تو
عادت خطر ناکیست که نمیدانم چگونه ازدست آن نجات پیدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگیست که ارزو میکنم
هیچ گاه”بخشیده“نشود